سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بقیه ی آرشیو - دکتر غریب


لینک دونی


همفکری
ایساتیس
شهید خیبریان
عسلستان غزل
واژه واژه حرف دل
یه مسافر
صدای عدالت
عکسستان
خانواده
کتابهای استاد مطهری
هیت عاشقان سید الشهداء
پروانه ی مهاجر
قصه گو
پروازدرملکوت (نماز)
یادداشتهای یک معلم/خبرنگار
دلنوشته هایی از سنگ
حاج محسن

تعداد بازدید

v امروز : 5 بازدید

v کل بازدیدها : 186259 بازدید

جستجو در مطالب

مطالب قبلی

دختران ما
کودکان ما
یهودی ها
سفید و سیاه
احترام به یکدیگر
. حکومت عدل علی
. از مطهری بخوانیم
زندگی در کانادا 1&2
زندگی در کانادا 3&4
دیدار با امام زمان(ع)
. دشمن اصلی ما1&2
دموکراسی علی(ع)
. دروغ و کج فهمی ها
. از خاطرات پزشکی من
هالوین و تهاجم فرهنگی
توبه - شعر بازگشت به خود
نیازاجتماعی، ایثار یا عدالت؟
افکار عمومی و اخبار در غرب
ریشه ی بی احترامی به یکدیگر
سیستم انتخاب در جوامع مختلف
خشکه مقدس های جاهل و علی(ع)
بقیه ی آرشیو
درد ملی فکر نکردن
پاییز 1386
زمستان 1385
بهار 1385
زمستان 1384

آهنگ وبلاگ

84/11/5 :: 9:2 عصر

جنگ تبلیغاتی لیبرال ها و محافظه کاران(کانسرواتیو ها) کانادا دیروز با پیروزی محافظه کاران (به رهبری آقای هارپر)به پایان رسید.


یکی از تبلیغات تلوزیونی لیبرال ها برای کوبیدن محافظه کاران انتقاد از نزدیکی و حمایت بسیار زیاد محافظه کاران از سیاست خارجی امریکا به خصوص جرج بوش بود که بارها از تلوزیون دولتی کانادا پخش شد.مضمون تبلیغ این بود :


«از برنده شدن محافظه کاران اگر هیچ کس هم خوشحال نشود جورج بوش خوش حال می شود.آری با رای دادن به هارپر بالاخره حداقل جرج بوش را خشنود کرده ایم.» 


با این تبلیغ باصدای رسا به همه ی کانادایی ها گفتند که رای دادن به هارپر، متحد سیاست خارجی امریکا شدن است.


با برنده شدن هارپر با وجود این همه تبلیغ ، دیدیم به واقع بالاخره این جرج بوش وسیاست خارجی اش بود که در بین کانادایی ها رای آورد.عجب حساب شده کار می کنند این امریکایی ها . و عجب عاقلانه قدم برمی دارند  دوستان این دشمنان ما ! این همه زور گویی می کنند و باز حاکم افکار عمومی جهانند.


کتاب داستانی- تاریخی می خواندم راجع به مبارزات جدایی طلبانه ی ساکنان امریکا در قرن 18 برای مستقل شدن از دخالت و استعمار دولت انگلیس . در آن نحوه ی مبارزات و چگونگی تشکیل مجلس ابتدایی شان برای  سیاست گذاری و هدایت نیروهای انقلاب را خواندم، تلاش های دیپلماتیک همزمان برای تقویت پذیرش در جهان و بالاخره شرح انتخاب اولین رییس جمهور امریکا آمده بود. کتاب در واقع بعد از چند سال تحقیقات تاریخی از زبان همسرمعاون اول اولین رییس جمهور امریکا نوشته شده بود . عمدتآ بر اساس نامه هایی بود که «جان آدامز» در طول سالهای مبارزات برای همسرش می فرستاده و به نوعی او را در جریان دقیق کارها می گذاشته . خیلی افسوس خوردم . اساس کارهاشان از همان اول بر تفکر دقیق،علم ،تجربه ،آینده نگری، واقع بینی ،محاسبه و شایسته سالاری در هر مقامی بوده . دشمنان دانایی داریم .خدا به دادمان برسد با این دوستانمان ! گاهی حرف هایی از این دوستان در مجلس یا سخنران قبل از نماز جمعه در سایت های اپوزیسیون ها برای مسخره کردن پخش می شود که جز آبرو ریزی و افتضاح کاری چیز دیگری نمی توان به آنها اطلاق کرد.


84/11/4 :: 12:22 صبح

«جمهوری اسلامی یعنی آن نظام سیاسی یی که برای مردم، حق قائل است، با همه این سعی یی که برای حق مردم وجود دارد و در همه این قلمرو عظیم با اتکاء به اراده خدا و تشریع الهی. بنابراین کسی اگر با اعتقاد به اسلام به حق مردم تعرض کند، تجاوز کند، این منتظرعقوبت الهی باید باشد. مشکل ما در نظام جمهوری اسلامی فقط این نیست که مردم به ما بدبین می‌شوند یا از ما عقیده شان برمی‌گردد. مشکل ما تکلیف شرعی هم هست ولو مردم نفهمند؛ یک جایی، یک حرکتی را انجام بدهیم، تضییع حقوق انسانها بشود، هیچ کس هم نفهمد. هیچ کس هم نفهمد که این جا تعرض شد به حقوق مردم و پایمال شد حق مردم، قضیه حل باشد، نخیر؛ مشکل ما، مشکل تکلیف شرعی هم هست، یعنی هر کسی در سرتاسر این پیکره عظیم حکومت - که حکومت، متمرکز و متجلی نیست فقط در شخص رهبری، همه اجزای حکومت،همه در این مردم سالاری دینی و وظایفی که از این ناحیه برعهده آنهاست، همه سهیمند؛ چه رئیس جمهور باشد، چه رئیس یک قوه باشد، چه نماینده مجلس باشد، چه مسئولیتی درهر گوشه یی داشته باشد - تکلیف همه این عرض و طول وسیع این است که حقوق مردم را رعایت کنند لله؛ این دو تا با هم همراهند، یکی هستند. حق مردم ناشی از حق الهی و تکلیف الهی است. این پایدارترین وسیله است و مستحکمترین وسیله است برای حفظ حقوق مردم.

 اگر درنظام مردم سالاری دینی،در نظام جمهوری اسلامی افراد درست گزینش بشوند در هر مرحله یی از مراحل و مرتبه یی از مراتب حکومت، اگر واقعاً با صلاحیت‌های متناسب با آن مرتبه افراد گزینش بشوند، هیچ حقی از مردم ضایع نخواهد شد؛ می‌شود این را اطمینان داشت. حق مردم این جوری است که حفظ خواهد شد و تضییع نخواهد شد.»

از خواندن اینها لذت بردم.حرف دل همه ی ماست .خواستم شما را سهیم کنم.اگر می خواهید  سخنان کامل را بخوانید به وبلاگ صدای عدالت  http://kazemzadeh.parsiblog.com   (در قسمت لینک دونی) ، پاسخ قاطع...رجوع کنید.

 کاش این وسیله ی مستحکم را با سیستم بازرسی سالم و قدرتمندی  مستحکم تر می کردیم.تا نزدیک می شدیم به آنجا که حقی از مردم ضایع نشود. کاش هر مسوولی در هر گوشه ای به این حرفها معتقد بود و در عمل نشان می داد که معتقد است.با همه ی اینها البته می دانم همیشه در مقام انتقاد حرف زدن آسان تر از  در مقام اصلاح عمل کردن است.

 


84/10/20 :: 11:44 صبح


  فراموش نشده ای . یخ ها که آب شود، بهار می آید . بچه ها می آیند و شادیشان را با تو قسمت می کنند.

خدایا یخ های دل ما را نیز آب کن. مایی که دردها را قسمت نکردیم و همه را به قهرمانان مان سپردیم. بهار به دلمان ببار تا هر از گاه لااقل گوشه ای از تنهایی شان را پر کنیم . لیاقتی بده تا رشد کنیم و قدر دان دلاوری های فداکاران جنگ باشیم.

 


84/9/21 :: 9:24 عصر

باز دلم در طلب یار روان شد

درقفسش باز گرفتار خزان شد

باز نسیمی خبر از کوی تو اورد

یاد،پناه غم این دل نگران شد

مهر که در دلکده آرام دلم بود

نیز به غربتکده چون یار گران شد

حسرت دیدار بهاران به دل افتاد

دل به بر تیروکمانش چو نشان شد

روح فسرد از غم هجران گلستان

چشم به ره منتظر سیر زمان شد

آه مگر یاد بهاران بدمد جان

ورنه پریشانی دل جامه دران شد

خسروی از یاد مبر ماه نهان را

او که فراغش غم ایام جهان شد

 


84/9/21 :: 5:42 عصر

 

 _نه مامان به خدا این با بقیه ی پسرا فرق میکنه.انقدر مهربونه. باورکن.من میدونم منظورشما چیه .آره دوست یکی ار بچه های کلاسمون هم همینطور بود که میگی ولی این پسره یه جور دیگه ست. 

_مگه جور دیگه هم داریم؟ یا طرف پسرهست یا نیست.اگه پسره مثل بقیه است. همه ی مردا مثل همند مادر.من میدونم. من سرد و گرم روزگار رو چشیدم که بهت میگم.حالا من چیزی به بابات نمیگم.اگه بفهمه خیلی ناراحت میشه.دیگه باهاش جایی نری ها حواست  هست من چی میگم؟

_باورکن اگه ببینیش نظرت عوض میشه خیلی اقاست. خوش تیپه معلومه خیلی هم پولداره.کلی برام خرج کرد. رویا میگفت دوست پسرش هیچی براش نمی خره .دوستام کلی بهم حسودیشون شد.

_ خوب بیاد ببینمش .اگه راست میگه دوستت داره چرا میخواد یواشکی باشه خوب بیاد خونمون ، به پدر مادرش بگه. یه حرفی یه چیزی حالا نه خواستگاری ولی ثابت بشه قصد جلو اومدن داره.

_ میگه یه مدت با هم باشیم بعد به پدر و مادرامون میگیم.اخه باید همدیگرو خوب بشناسیم.

دختر از شادی تو پوستش نمی گنجید.همینطور پشت سرهم و تندو تند از خوبی های پسر میگفت.

                   ***********************************

سه ماه بعد ؛

 گوشی تلفن تو دست دختر  همچنان بوق ازاد میزنه اما مثل ده روز گذشته پسر جواب نمیده!!!!!!

دخترک ارام وافسرده است .سوالات گه گاه و نگاه های نگران مادر زجرش میده. از خونه میزنه بیرون برای مدرسه.توفکره .

از بعد ازاون روز که باهم خونه ی اونا رفتیم  دیگه تلفنهامو جواب نمیده .اون روز لعنتی.دیروز هم که تو خیابون دیدمش مثل غریبه ها نگام کرد اصلآ انگار کاملآ عوض شده بود . جوابم رو هم نداد. مگه نمیگفت مادرش با دیدن عکس من عاشق من شده. جمعه ی پیش قرار بود  بیان خونمون خواستگاری؟؟یعنی مادرم راست میگفت ؟خدایا حالا با این رسوایی چه کنم!؟

به سنگینی از پله ها ی پل عابر بالا رفت .حالش از همه چیز به هم میخورد.به زور خودشو به بالای نرده رسوند.... اینجا دیگه برای او اخر خط بود.

 برای دیگران چه؟!

***************************************************

قصه ای تکراری اما هر روز در قالبی نو.

درس دبستانم در ذهنم  تداعی میشود:

جوجه گفتا که مادرم ترسوست
به خیالش که گربه هم لولوست

گربه حیوان خوش خط و خالیست
فکر آزار جوجه هرگز نیست

سه قدم دورتر شد از مادر
آمدش آن‌چه گفته بود به سر!

گربه ناگاه از کمین برجست
گلوی جوجه را به دندان خست

برگرفتش به چنگ و رفت چو باد
مرغ بی‌چاره در پِیَش افتاد

گربه از پیش و مرغ از دنبال
ناله‌ها کرد زد بسی پر و بال

لیک چون گربه جوجه را بربود
ناله‌ی مادرش ندارد سود

 


<      1   2      

منوى اصلى

خانه v
شناسنامه v
پارسی بلاگv
پست الکترونیک v
 RSS  v

لوگوى وبلاگ

موضوعات وبلاگ

اوقات شرعی

اشتراک در خبرنامه

 

template designed by Rofouzeh