سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بهار 1385 - دکتر غریب


لینک دونی


همفکری
ایساتیس
شهید خیبریان
عسلستان غزل
واژه واژه حرف دل
یه مسافر
صدای عدالت
عکسستان
خانواده
کتابهای استاد مطهری
هیت عاشقان سید الشهداء
پروانه ی مهاجر
قصه گو
پروازدرملکوت (نماز)
یادداشتهای یک معلم/خبرنگار
دلنوشته هایی از سنگ
حاج محسن

تعداد بازدید

v امروز : 1 بازدید

v کل بازدیدها : 186156 بازدید

جستجو در مطالب

مطالب قبلی

دختران ما
کودکان ما
یهودی ها
سفید و سیاه
احترام به یکدیگر
. حکومت عدل علی
. از مطهری بخوانیم
زندگی در کانادا 1&2
زندگی در کانادا 3&4
دیدار با امام زمان(ع)
. دشمن اصلی ما1&2
دموکراسی علی(ع)
. دروغ و کج فهمی ها
. از خاطرات پزشکی من
هالوین و تهاجم فرهنگی
توبه - شعر بازگشت به خود
نیازاجتماعی، ایثار یا عدالت؟
افکار عمومی و اخبار در غرب
ریشه ی بی احترامی به یکدیگر
سیستم انتخاب در جوامع مختلف
خشکه مقدس های جاهل و علی(ع)
بقیه ی آرشیو
درد ملی فکر نکردن
پاییز 1386
زمستان 1385
بهار 1385
زمستان 1384

آهنگ وبلاگ

85/2/30 :: 6:16 صبح

از جمله روابط نادرست در کشور ما رابطه ی پزشک و بیمار است .حق مسلم بیمار به عنوان یک انسان در کشور ما همچون بسیاری حقوق مسلم دیگر انسانها به فراموشی سپرده شده یا بهتر بگویم به خاطر آورده نشده!

در غرب به بیمار همچون یک دردمند و نیازمند کمک و همفکری یک صاحب نظر در تخصص های پزشکی  نگاه می شود .بیمار توسط پزشک بررسی می شود و آزمایش های لازم برای تشخیص در خواست می شود در حالیکه طبق اخلاق پزشکی رایج در غرب در هر مرحله از تشخیص و درمان، بیمار و در صورتی که بیمار تمایل داشته باشد، همراه بیمار، کاملآ در جریان  کارهایی که در دست انجام است قرار می گیرد.بعد از تشخیص بیماری، پزشک موظف است تشخیص ، روش های ممکن برای درمان و ریسک ها،عوارض و فواید هر کدام از روش های درمان را با بیمار و در صورت اجازه ی بیمار با همراه بیمار نه تنهامطرح کند که به زبان ساده تفهیم کند و به بیمار فرصت تصمیم گیری برای انتخاب درمان خود از بین روش های مطرح شده را با توجه به شرایط خود  بدهد.هر گونه تخطی از این روش در درمان بیمار خلاف اخلاق پزشکی شمرده شده و قابل پیگیری است .

در اینجا(ایران) بیمار بیشتر از یک دردمند و نیازمند به توجه ،یک منبع در آمد است.چه بسا بیمارانی که به دلیل سیستم غلط و غیر انسانی رایج در کشور ما قربانی می شوند.  نمی خواهم همه ی تقصیر را به گردن پزشکان بیندازم که خود تحصیلکرده ی همین دیارم واز اخلاق پزشکی که در این دیار به ما آموزش داده شد چیزی جز مسایل شرعی رابطه ی محرم و نامحرم و مسایلی از این قبیل که از طرف فردی حوزه ای برایمان تدریس میشد به خاطرم نمانده.هر چه هست ضعف از افراد نیست اگر چه افراد نیز مقصرند اما در بین همین پزشکان هنوز سراغ دارم آنانی را که بر اساس فطرت خدادادی شان با بیماران درست رفتار می کنند.وگرنه آموزش اخلاق مان مصرفی نداشت .

لازم ندیدم به موارد شخصی اشاره کنم که حتما با درد های بیمار داری در اینجا مواجه شده اید.اصلاح این سیستم نیز چون همه ی کاستی های دیگر در جامعه ی ما نیاز به آگاهی ما از حقوق مسلم مان دارد.حقوق مسلمی که شاید کمتر مسوولی نگران از ضایع شدن آن است.چرا که کارهای مسوولان در همان پشت پرده ها و با رابطه ها مسیر دیگری جدا از مسیر بیمار داری افراد عادی را طی می کند و کمتر مسوولی در پیچ و خم مشکلات این وضعیت گرفتار می شود و معمولآ با این وضع مواجه نمی شود که به فکر حل معضل بیفتد.

 


85/2/15 :: 10:59 صبح

باسلام و تشکر از همه ی دوستانی که در بخش نظرات این چند مدت خبر گرفته اند و نظر داده اند.

چند روزی است در وطن هستم.در میان عزیزانم.در میان انبوه خاطراتم.از غریبی در امده ام.چند روز طول کشید تا به دود و آلودگی عادت کنم .حالا دیگر از دست سردردهای روزهای اول خلاص شده ام.چشمم به چشمان معصوم کودکان شهرم که می افتد دلم می سوزد.هوای سالم از انهادریغ شده است.نمی دانم چه مقدار از تقصیر بر جغرافیای شهرم است و چه مقدار آن به عهده ی تاریخ شهرم!هرچه هست این هم ازحقوق مسلمی است که از همه دریغ شده و نمی دانم چه قدر به فکر احقاقش هستندو درجه ی اولویتش چقدر است؟به نظر تمام تلاش به کار برده می شود تا بتوانندوضعیت آلودگی اورژانس را به حالت غیر اورژانس تبدیل کنند!ریه های کوچک فرزندان این ملت مثل ریه های پیرمردان سیگاری پر از کدورت هاست.گذشته از این نمی دانم تا چه اندازه بچه های مملکت ما از داشتن حق مسلم پدر و مادر خوش حال و امید وار به آینده بر خوردارند؟ 

گذشته هایم را در کوچه کوچه های شهرمی بینم.مردمم را.در شهر که قدم می زنم به صورت ها وبه برخوردها نگاه می کنم.به حرف ها گوش می کنم.آنچه کم می بینم لبخند است و آرامش.همه به نوعی از هم طلبکارند.به هم بی اعتمادند.در خارج از ایران هم که بودیم با نگاه های عاری از اعتماد و دوستی ایرانی ها آشنا بودیم . از نگاه ها می شد فهمید که فردی که از کنارت با قالب یک غیر ایرانی رد شد به واقع یک ایرانی است!

 وضع جوانان هم تعریفی ندارد.در هر خانواده ای سراغی از جوانی دچار افسردگی اضطراب و نا امیدی می یابی. اینجا و آنجا.منظورم البته جوانان متعلق به خاندان با نفوذ درجه یک نیست!آدم های معمولی را می گویم. اگر چه این وصع در بچه های دوران بمباران های هوایی عراق که حالا دیگر بیست و چند ساله اند بیشتر است.

این سفر نامه ادامه دارد!


85/1/8 :: 7:44 عصر

تواضع و تعارف دروغ  در فرهنگ ایرانی گاه چنان جا عوض می کنند که تشخیصشان از هم برای خودمان هم سخت می شود .به نظر من تواضع یک حالت روحی است که آدم به واسطه ی آن خودش را در برابر خالق و قدرتش ،کوچک حس می کند که به حق است.اما گاه این تواضع رنگ دروغ، تعارف و حتی خود خوار نمایی در برابر مردم  به خود می گیردکه به هر دلیلی باشد قابل توجیه نیست.فراوانند کسانی که با روحیه ای سرشار از تکبر ، نادانسته ادعای تواضع ورزی دارند. به هر حال معتقدم صداقت ورزیدن با خود و دیگران ازتواضع اولیه تر و اساسی تر است.دیگران را در رو به رو سرور خواندن و در دل خوار داشتن تواضع نیست، دروغ است.

تعارف از نکته های بارز اختلاف بین فرهنگ غرب و ایران است.تعارف کردن ایرانی در غرب مفهوم نیست.اگر با این فرهنگ آشنا باشی متوجه می شوی که بنا ی مردم بر نمایش توانایی هاشان است نه کتمان آن و التماس کردن برای اینکه کسی آن رابا وجود کتمان تو، کشف کند. در مصاحبه هایی که برای کاریابی یا امتحانات دانشگاهی پیش می آید از آنجا که غربی ها گیرنده ای برای تعارف ندارند اگر به تعارف متمایل بشوی و مثلآ بگویی البته خیلی ها برای این کار از من تواناترند!همه ی آنچه به تعارف ادعا کرده ای را به عنوان  اعتراف در نظر می گیرند و معلوم ا ست نتیجه ی این اعترافات، گرفتن منصب یا موفق شدن در مصاحبه نیست !

آیاآنچه بین ما ایرانی ها معمول است تواضع است یا دروغ؟

 اگر کمی از آنچه دین ما تواضع می داند درجامعه ی ما وجود داشت خیلی از مشکلات مان از جمله عدم شایسته سالاری حل می شد .اما مثل همه ی ارزش های دیگر که امروزه فقط اسمی از آنها مانده و بیشتر جنبه ی تبلیغی و تظاهراتی اش! ارزش است، تواضع واقعی را به ندرت می توان یافت هر چه مانده دروغ است و نفاق در قالبی زیبا به نام تواضع!

من هیچوقت حاضر نیستم خودم راحقیر یا الاحقر بنامم . حداقل با خودم رو در بایستی ندارم.رابطه ی من با خدا واحساسم در برابر او به هیچ کس دیگری غیر از خودم مربوط نیست.البته قصدم زیر سوال بردن عرفایی نیست که در دنیای دیگری سیر می کنند  و خدا به درستی شان شاهد است.

 


منوى اصلى

خانه v
شناسنامه v
پارسی بلاگv
پست الکترونیک v
 RSS  v

لوگوى وبلاگ

موضوعات وبلاگ

اوقات شرعی

اشتراک در خبرنامه

 

template designed by Rofouzeh