سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بهای انسان و امنیت اجتماعی - دکتر غریب


لینک دونی


همفکری
ایساتیس
شهید خیبریان
عسلستان غزل
واژه واژه حرف دل
یه مسافر
صدای عدالت
عکسستان
خانواده
کتابهای استاد مطهری
هیت عاشقان سید الشهداء
پروانه ی مهاجر
قصه گو
پروازدرملکوت (نماز)
یادداشتهای یک معلم/خبرنگار
دلنوشته هایی از سنگ
حاج محسن

تعداد بازدید

v امروز : 29 بازدید

v کل بازدیدها : 189855 بازدید

جستجو در مطالب

مطالب قبلی

دختران ما
کودکان ما
یهودی ها
سفید و سیاه
احترام به یکدیگر
. حکومت عدل علی
. از مطهری بخوانیم
زندگی در کانادا 1&2
زندگی در کانادا 3&4
دیدار با امام زمان(ع)
. دشمن اصلی ما1&2
دموکراسی علی(ع)
. دروغ و کج فهمی ها
. از خاطرات پزشکی من
هالوین و تهاجم فرهنگی
توبه - شعر بازگشت به خود
نیازاجتماعی، ایثار یا عدالت؟
افکار عمومی و اخبار در غرب
ریشه ی بی احترامی به یکدیگر
سیستم انتخاب در جوامع مختلف
خشکه مقدس های جاهل و علی(ع)
بقیه ی آرشیو
درد ملی فکر نکردن
پاییز 1386
زمستان 1385
بهار 1385
زمستان 1384

آهنگ وبلاگ

87/2/24 :: 1:17 صبح

ساکن یکی از شهر های کانادا هستم،چند روز پیش وقتی دختر13  ساله باحجابم  از راه مدرسه طبق معمول پیاده به طرف خانه می آمد،برای دومین بار مواجه با بی حرمتی پسر ی می شودکه کلمه ای نا مفهوم خطاب به او فریاد می زند.از آنجا که دخترم  روز بعدبرای رفتن به مدرسه اکراه داشت ، بانظر مساعد ما در خانه ماند .بعد از تماس با مدرسه و گزارش نیامدن عمدی دخترم و توضیح علت آن ،به توصیه ی مسوول مدرسه به پلیس زنگ زدم .دو ساعت نگذشته بود که دو مامور پلیس ،خانمی میانسال و آقایی جوان به منزل ما آمدند و شرح ما وقع را از دخترم پرسیدند .سوالات مختلف از محل اتفاق ،سن، مشخصات پسر و همراهش و  اینکه آیااو همیشه این دو نفر در راه مدن به منزل می دیده یا نه پلیس را به این احتمال هدایت کرد که فرد مذکور از دانش آموزان دبیرستانی درهمین  اطراف بوده باشد.در بین سوالها  با توچه به حجاب دخترم،پرسیدند احتمال می دهی که این رفتار به خاطر حجاب تو و دین تو باشد؟

بعد از اتمام سوالات خانم پلیس که معلوم بود مافوق است.  برای دخترم توضیح داد که این رفتاری که فرد نسبت به تو انجام داده و سبب شده تو امروز به دلیل احساس عدم امنیت به مدرسه نروی و از آموزشت محروم شوی جرم است و قابلیت پیگیری دارد.در کانادا کسی حق ندارد به تو هر دلیلی بی حرمتی کند .از او خواست که اگر می تواندهمین امروز به مدرسه برود و به او اطمینان داد که هنگام برگشتن به منزل ماشین پلیس در کمین خواهد بود.به محض اینکه نارضایتی دخترم را دید،موافقت کرد از راه دیگری اقدام کنندو برای پیدا کردن فرد خاطی راهی شدند.قرار شد وقتی که این فرد را پیدا کردند و نتیجه ای به دست آمددخترم را در جریان بگذارند. در تماس بعدی پلیس معلوم شد در مراجعه ی  به دبیرستان و نهایتآبا پرس و جو از مسوولان مختلف ( دبیرستانیست که 1400 دانش آموز دارد )توانسته اند از پسر و همراهش بازجویی کنند.ظاهرا فرد مذکور موضوع را انکار می کند ولی دوستش حقیقت را می گوید و معلوم می شود که آن کلمه ی نامفهوم ،شخصیتی در فیلم 300 بوده.به هر حال، طبق گفته ی پلیس بعد از صجبت با پسرک و پدر و مادرش  به او تفهیم شده که اگر کوچکترین شکایتی بار دیگر  از او بشود پایش به زندان باز خواهد شد.و قرار بر این شده که برای رفع صدمه ی روحی به دخترم تا مدتی پسرک نباید از همان طرفی از خیابان که دخترم معمولآ استفاده می کند، استفاده کند .

نکته های جالب زیادی در این اتفاق دیدم .

1 طرف صحبت پلیس من نبودم دختر 13 ساله ام بود.اگرچه ابتدا من شکایت را طرح کردم.(شخصیت دادن به بزرگان فردای جامعه)

2 برخورد پلیس با خاطی هم دین و مسلک ،برای حمایت از یک غریبه که مورد ظلم قرار گرفته(آنچه ما از جامعه ی اسلامی انتظار داریم)

3 قدرت پلیس و حرف شنوی جامعه از پلیس قدرتمند و در عین حال مودب و مهربان به غیر خاطیان

4  سرعت عمل و حساسیت ورزی ،با وجودی که شهر ما از کمبود نیروی پلیس شاکی است. یک پلیس برای هر هزار نفرداریم.(اهمیت امنیت جانی و روحی شهروندان)

ای کاش خواهران و برادران دینی من در ایران هم از این امنیت برخوردار بودند.کاش بهای انسان در ایران هم به همین اندازه بالا بود. .کاش...


منوى اصلى

خانه v
شناسنامه v
پارسی بلاگv
پست الکترونیک v
 RSS  v

لوگوى وبلاگ

موضوعات وبلاگ

اوقات شرعی

اشتراک در خبرنامه

 

template designed by Rofouzeh