سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درس از واقعه ی عاشورا. - دکتر غریب


لینک دونی


همفکری
ایساتیس
شهید خیبریان
عسلستان غزل
واژه واژه حرف دل
یه مسافر
صدای عدالت
عکسستان
خانواده
کتابهای استاد مطهری
هیت عاشقان سید الشهداء
پروانه ی مهاجر
قصه گو
پروازدرملکوت (نماز)
یادداشتهای یک معلم/خبرنگار
دلنوشته هایی از سنگ
حاج محسن

تعداد بازدید

v امروز : 26 بازدید

v کل بازدیدها : 189852 بازدید

جستجو در مطالب

مطالب قبلی

دختران ما
کودکان ما
یهودی ها
سفید و سیاه
احترام به یکدیگر
. حکومت عدل علی
. از مطهری بخوانیم
زندگی در کانادا 1&2
زندگی در کانادا 3&4
دیدار با امام زمان(ع)
. دشمن اصلی ما1&2
دموکراسی علی(ع)
. دروغ و کج فهمی ها
. از خاطرات پزشکی من
هالوین و تهاجم فرهنگی
توبه - شعر بازگشت به خود
نیازاجتماعی، ایثار یا عدالت؟
افکار عمومی و اخبار در غرب
ریشه ی بی احترامی به یکدیگر
سیستم انتخاب در جوامع مختلف
خشکه مقدس های جاهل و علی(ع)
بقیه ی آرشیو
درد ملی فکر نکردن
پاییز 1386
زمستان 1385
بهار 1385
زمستان 1384

آهنگ وبلاگ

84/11/19 :: 1:53 صبح

 

این ها را در بحثی در وبلاگ عاشقان سیدالشهدا در بخش نظرات روز واقعه می خواستم بنویسم  . خوب دیدم در وبلاگم هم بگذارم و نظر شما را هم بدانم.

خروج  امام حسین ع برای اصلاح امت جدش بود.

 آن روز را باید تصور کرد . دنیایی که یزید حاکم حکومت اسلامی می شود و مسلمانان هم با او بیعت می کنند . سکوت مسلمانان معیار گم کرده در برابر ناحقی ها کار را به آنجا رساند که امام راه دیگری برای اصلاح این همه انحراف در پیش رو نداشت . انحراف کوچک با یک سخنرانی با یک تلنگر رفع می شود . اما وقتی با دشمنی چون معاویه طرف هستی که بر حماقت مسلمانان سوار شده چهارشنبه نماز جمعه می خواند !  و حکم می راند . زاویه ای از انحراف به دین می دهد که هر چه پیش می روی  ضلع دیگر زاویه ات از اصل دور و دورتر می شود تا یزید سر کار می آید ومردم او را امیرالمومنین می نامند ! اینجاست که باید خون امام و خون همراهان امام بریزد به فجیع ترین وضع ، تا مسلمان خفته تکانی بخورد . فکر کند . تا متوجه شود که این انصاف نبود . بیش تر فکر کند که اصلآ مگر او چه می گفت که به اسم خارجی به او هجوم کردند ؟ چند نفر به  72 نفر ؟ چرا فرزندانش را  ؟ چرا  آب ندادند ؟ چرا در اسیران شان  اثری از ذلت و ندامت نبود ؟ چطور زنی  دلیرانه در برابر یزید چنان حرف های محکمی زد ؟ چه گفت ؟ چرا یزید ترسید ؟ تازه تازه بفهمند که ای وای چه بر سر ما آمده ؟ ما در خواب بودیم . چرا ؟ راستی چرا چنین شد ؟ چرا ... گناه که بود ؟ فقط یزید و عمر سعد وشمر و....آیا آن همه گوسفندانی که نامشان مسلمان بود و در لشکر یزید بر امام تاختند بی گناهند ؟! چون الاعمال بالنیات ؟ و آنها هم نیت شان خیر بود ؟ خلاصه کنم حرفم این است . امام تقاص فکر نکردنهای امتش را با خون خودش و فرزندانش و یارانش پرداخت . حالا به حال که گریه کنیم ؟ جواب  : به حال خودمان . ما هم در این صحنه مقصریم اگر عقل را رها کنیم و احساس را جایگرین همه چیز کنیم .  عشق را علم کنیم و به آن بهانه ،  عقل را قربانی کنیم . مزوران عالم همیشه در کمینند.چه کسی ساده تر از کسی که سلاحش احساسات بدون پشتیبانی عقل است .کافی است تحریکش کنی . شروع می کند بدون اینکه فکر کند برای چه ، می خروشد و پیش می رود . ایستگاهی به عنوان تفکر ندارد . کلی تلاش می کند تا نهایتآ وقتی شانس بیاورد عاقلی هشیارش کند که چه کرده است و سود این همه تلاشش به  جیب کدام طرف واریز شده است .

 


منوى اصلى

خانه v
شناسنامه v
پارسی بلاگv
پست الکترونیک v
 RSS  v

لوگوى وبلاگ

موضوعات وبلاگ

اوقات شرعی

اشتراک در خبرنامه

 

template designed by Rofouzeh