درس از واقعه ی عاشورا. - دکتر غریب | |||||||||||||
v امروز : 26 بازدید v کل بازدیدها : 189852 بازدید
دختران ما کودکان ما یهودی ها سفید و سیاه احترام به یکدیگر . حکومت عدل علی . از مطهری بخوانیم زندگی در کانادا 1&2 زندگی در کانادا 3&4 دیدار با امام زمان(ع) . دشمن اصلی ما1&2 دموکراسی علی(ع) . دروغ و کج فهمی ها . از خاطرات پزشکی من هالوین و تهاجم فرهنگی توبه - شعر بازگشت به خود نیازاجتماعی، ایثار یا عدالت؟ افکار عمومی و اخبار در غرب ریشه ی بی احترامی به یکدیگر سیستم انتخاب در جوامع مختلف خشکه مقدس های جاهل و علی(ع) بقیه ی آرشیو درد ملی فکر نکردن پاییز 1386 زمستان 1385 بهار 1385 زمستان 1384
|
این ها را در بحثی در وبلاگ عاشقان سیدالشهدا در بخش نظرات روز واقعه می خواستم بنویسم . خوب دیدم در وبلاگم هم بگذارم و نظر شما را هم بدانم. خروج امام حسین ع برای اصلاح امت جدش بود. آن روز را باید تصور کرد . دنیایی که یزید حاکم حکومت اسلامی می شود و مسلمانان هم با او بیعت می کنند . سکوت مسلمانان معیار گم کرده در برابر ناحقی ها کار را به آنجا رساند که امام راه دیگری برای اصلاح این همه انحراف در پیش رو نداشت . انحراف کوچک با یک سخنرانی با یک تلنگر رفع می شود . اما وقتی با دشمنی چون معاویه طرف هستی که بر حماقت مسلمانان سوار شده چهارشنبه نماز جمعه می خواند ! و حکم می راند . زاویه ای از انحراف به دین می دهد که هر چه پیش می روی ضلع دیگر زاویه ات از اصل دور و دورتر می شود تا یزید سر کار می آید ومردم او را امیرالمومنین می نامند ! اینجاست که باید خون امام و خون همراهان امام بریزد به فجیع ترین وضع ، تا مسلمان خفته تکانی بخورد . فکر کند . تا متوجه شود که این انصاف نبود . بیش تر فکر کند که اصلآ مگر او چه می گفت که به اسم خارجی به او هجوم کردند ؟ چند نفر به 72 نفر ؟ چرا فرزندانش را ؟ چرا آب ندادند ؟ چرا در اسیران شان اثری از ذلت و ندامت نبود ؟ چطور زنی دلیرانه در برابر یزید چنان حرف های محکمی زد ؟ چه گفت ؟ چرا یزید ترسید ؟ تازه تازه بفهمند که ای وای چه بر سر ما آمده ؟ ما در خواب بودیم . چرا ؟ راستی چرا چنین شد ؟ چرا ... گناه که بود ؟ فقط یزید و عمر سعد وشمر و....آیا آن همه گوسفندانی که نامشان مسلمان بود و در لشکر یزید بر امام تاختند بی گناهند ؟! چون الاعمال بالنیات ؟ و آنها هم نیت شان خیر بود ؟ خلاصه کنم حرفم این است . امام تقاص فکر نکردنهای امتش را با خون خودش و فرزندانش و یارانش پرداخت . حالا به حال که گریه کنیم ؟ جواب : به حال خودمان . ما هم در این صحنه مقصریم اگر عقل را رها کنیم و احساس را جایگرین همه چیز کنیم . عشق را علم کنیم و به آن بهانه ، عقل را قربانی کنیم . مزوران عالم همیشه در کمینند.چه کسی ساده تر از کسی که سلاحش احساسات بدون پشتیبانی عقل است .کافی است تحریکش کنی . شروع می کند بدون اینکه فکر کند برای چه ، می خروشد و پیش می رود . ایستگاهی به عنوان تفکر ندارد . کلی تلاش می کند تا نهایتآ وقتی شانس بیاورد عاقلی هشیارش کند که چه کرده است و سود این همه تلاشش به جیب کدام طرف واریز شده است .
نویسنده : دکتر غریب
|
شناسنامه v پارسی بلاگv پست الکترونیک v RSS v
| |||||||||||
template designed by Rofouzeh |