یکی از شگفتیها و برجستگیها و فوق العادگیهای تاریخ زندگی علی که مانند برای آن نمیتوان پیدا کرد همین اقدام شجاعانه و تهورآمیز او در مبارزه با این مقدس خشکههای متحجر و مغرور است .
علی بر روی مردمی اینچنین ظاهر الصلاح و آراسته ، قیافههای حق به جانب ، ژندهپو ش و عبادت پیشه ، شمشیر کشید و همه را از دم شمشیر گذرانده است .
ما اگر به جای اصحاب او بودیم و قیافههای آنچنانی را میدیدیم مسلما احساساتمان برانگیخته میشد و علی را به اعتراض میگرفتیم که آخر شمشیر به روی اینچنین مردمی کشیدن ؟ ! از درسهای بسیار آموزنده تاریخ تشیع خصوصا ، و جهان اسلام عموما ، همین داستان خوارج است .
علی خود به اهمیت و فوق العادگی کار خود از این جهت واقف است و آن را بازگو میکند . میگوید :
" چشم این فتنه را من درآوردم . غیر از من احدی جرأت چنین کاری را نداشت پس از آنکه موج دریای تاریکی و شبههناکی آن بالا گرفته بود و "هاری " آن فزونی یافته بود .
وای به حال جامعه مسلمین از آن وقت که گروهی خشکه مقدس یک دنده جاهل بیخبر ، پا را به یک کفش کنند و به جان این و آن بیفتند . چه قدرتی میتواند در مقابل این مارهای افسون ناپذیر ایستادگی کند؟ کدام روح قوی و نیرومند است که در مقابل این قیافههای زهد و تقوا تکان نخورد ؟ کدام دست است که بخواهد برای فرود آوردن شمشیر بر فرق اینها بالا رود و نلرزد ؟
اینست که علی میفرماید :
" غیر از من احدی جرأت بر چنین اقدامی نداشت " .
غیر از علی و بصیرت علی و ایمان نافذ علی احدی از مسلمانان معتقد به خدا و رسول و قیامت به خود جرأت نمیداد که بر روی اینها شمشیر بکشد . علی به عنوان یک افتخار بزرگ برای خود میگوید : این من بودم ، و تنها من بودم که خطر بزرگی که از ناحیه این خشکه مقدسان به اسلام متوجه میشد درک کردم . پیشانیهای پینه بسته اینها و جامههای زاهد مابانه شان و زبانهای دائم ا لذکر و حتی اعتقاد محکم و پابرجایشان نتوانست مانع بصیرت من گردد . من بودم که فهمیدم اگر اینها پا بگیرند همه را به درد خود مبتلا خواهند کرد و جهان اسلام را به جمود و ظاهرگرایی و تقشر و
تحجری خواهند کشانید که کمر اسلام خم شود.علی علیهالسلام روحیه اینها را همینطور توصیف میکند ، میفرماید :
« " مردمی خشن ، فاقد اندیشه عالی و احساسات لطیف ، مردمی پست ، برده صفت ، او باش که از هر گوشهای جمع شدهاند و از هر ناحیهای فراهم آمدهاند . اینها کسانی هستند که باید اول تعلیمات ببینند . آداب اسلامی به آنها تعلیم داده شود ،مچ دستشان گرفته شود نه اینکه آزاد بگردند و شمشیرها را در دست نگه دارند و راجع به ماهیت اسلام اظهار نظر کنند.» مردمی تنگ نظر و کوته دید بودند . در افقی بسیار پست فکر میکردند . اسلام و مسلمانی را در چهار دیواری اندیشههای محدود خود محصور کرده بودند . مانند همه کوته نظران دیگر مدعی بودند که همه بد میفهمند و یا اصلا نمیفهمند و همگان راه خطا میروند و همه جهنمی هستند . اینگونه کوته نظران اول تنگ نظری خود را به صورت یک عقیده دینی در میآورند، رحمت خدا را محدود میکنند ، خداوند را همواره بر کرسی غضب مینشانند و منتظر اینکه از بندهاش لغزشی پیدا شود و به عذاب ابد کشیده شود . یکی از اصول عقائد خوارج این بود که مرتکب گناه کبیره مثلا دروغ یا غیبت یا شرب خمر ، کافر است و از اسلام بیرون است و مستحق خلود در آتش است . علیهذا جز عده بسیار معدودی از بشر همه مخلد در آتش جهنمند . تنگ نظری مذهبی از خصیصههای خوارج است اما امروز آن را باز در جامعه اسلامی میبینیم . این همان است که گفتیم خوارج شعارشان از بین رفته و مرده است اما روح مذهبشان کم و بیش در میان بعضی افراد و طبقات همچنان زنده و باقی است. بعضی از خشک مغزان را میبینیم که جز خود و عدهای بسیار معدود مانند خود ، همه مردم جهان را با دید کفر و الحاد مینگرند و دائره اسلام و مسلمانی را بسیار محدود خیال میکنند .
از کتاب جاذبه و دافعه ی علی(ع)
نوشته ی استاد شهید مرتضی مطهری