• وبلاگ : دکتر غريب
  • يادداشت : انتقاد از حكومت ها
  • نظرات : 1 خصوصي ، 18 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    سلام عليکم و عليکم السلام دکتر جان .

    ممنون و اميدوارم که شما هم از سلامت ، امينيت و آرامش برخوردار باشيد و سالي بهتر از سال گذشته داشته باشيد .

    خيلي خوشحالم كرديد ، خدا خوشحالتان كند ، كم كم مي گفتم كه چه شده كه غريبي مي كنيد .

    سلام ما را به خانم بچه ها و بچه ها خصوصا محجبه خانم برسانيد .

    سلام

    من تصميم گرفتم يه گوشه از مشكلات طبقات مختلف جامعه رو انعكاس بدم خدا به خير بگذرونه يعني وبلاگم بسته ميشه؟!

    خيلي از سوالات بي جواب مونده!

    كي بايد جواب بده؟

    پاسخ

    موفق باشيد

    سلام عليكم دكتر جان .

    سال نو و همچنين ميلاد پيامبر اكرم صل الله عليه و اله و سلم و آقا امام صادق عليه السلام را خدمت شما تبريك عرض ميكنم و برايتان سال نو يعني بهتر از سال گذشته را آرزومنديم .

    وبلاگ دكتر فهيم در خدمت شماست مشاوره و روانشناسي رابطه زن و مرد بطور كاملا رايگان

    حكومتي كه از مردم تحت حكومتش بترسد و آنها را عامل تهديد بداند در سراشيب فلاكتست. همچنان هست انكه از عقل سليم دوري كند خرددورزي را ترد و دانشمندان و هنرمندان و نخبگانرا رنجور ( يا به كلام يا به تهمت يا مثل اين يكي به دشنه آهني و لنگه كفش جمجمه شكن كند....در همان مسير هست

    بابا خوش به حال شما كه خارج ازين معركه ايد.گاهي آدم مي خواد سرش رو به سنگ بكوبه

    سلام عليكم برادر .

    پيشاپيش تاسوعا و عاشوراي حسيني را كه در پيش داريم خدمت شما تسليت عرض مي كنم و التماس دعا دارم .

    سلام عليكم برادر ديني و هموطنم .

    عيد غدير را خدمت شما و اهل و عيال تبريك عرض مي كنيم .

    سلام عليكم

    عيد سعيد قربان را خدمت شما و خانواده محترمتان تبريك عرض مي كنيم .

    چرا همينطوره.ما لباس دين را حسابي وارونه پوشيده ايم.
    من از وبلاگ شما خوشم آمده و شما را لينك كردم شما هم لطفا اين كار را انجام دهيد .

    سلام

    پس تا اسلام...خيلي...................فاصله داريم....

    اللهم ارزقنا الاجتهاد في سبيلك

    خودمون بايد كشورمون رو بسازيم.

    يا علي

    باسلام مجدد .

    ببخشيد يكي دوجا را لازم ديدم كه اصلاح كنم خصوصا سطر 23 كه بجاي حكومت حكمت فكري نوشته ام ، خب اشتباهات ديگر را هم كه خودتان به بزرگي خودتان اصلاح مي فرماييد بهنگام خواندن ، مهم آن بود كه بعرض رسيد .

    سلام عليكم و باز هم وقت بخير .

    بله فرمايش شما حقست ، ولي هرچند كه لا حكم الا حكم عقل بعضي عقلشان در حد حتي چشمشان است چه رسد به حس كه بالاترست از حتي عضوي چون چشم كه سلطان بدنست .

    در ضمن يادتان نرود فرمايش خودتان !

    چي گفتم ؟ گفتم اگر مثلا همين يادآوري را بحساب نياوريد ياد آوري هم شما را بحساب نمي آورد !

    چي گفتم ؟ گفتم كه اگر عقل اين باشد كه بحرف گوش دهد و بهترينش را بپذيرد آنوقت چطور مي تواند بحرف مثلا همان يادآوري بي تفاوت باشد ؟ يا مثلا بحرف وزير ، جانشين و برادرش ؟ فكر يا انديشه را عرض مي كنم ؟

    مي بينيد ؟ با عقلتان عرض مي كنم ؟ مي بينيد ؟ عقل يا خرد اينست ، در دولت عقل فكر حرف مي زند ، يادآوري خرف مي زند ، حافظه حرف مي زند دل حرف مي زند ، حس و اعضاي حسي هم حرف مي زنند ، تازه نوري هم كه چشم به آن مي افتد هم حرف مي زند چه رسد به نوري كه به چشم مي افتد !؟

    يا صوتي كه به گوش مي افتد !؟ مثل صوت نبي كه گوش ما در مقابل آن حرفي ندارد جز : فاستموا له ، چراكه :

    ... لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ .

    البته :

    يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ... .

    راستي يادتان مي آيد كه در آخر عرايض قبلي چه عرض كردم ؟ آنجا كه ( ما ) شديم ؟ و حالا ، يعني وقتي يكي شديم يكي از ما شايد مثلا همين الذين آمنوا باشد و رو حرف نبي حرفي نداشته باشد بزند حتي با عقلش .

    البته بنده فعلا با اين كاري ندارم كه شما نقد حكومت كه مي كنيد حكومت ديني است يا نه حكمت عقلي ، فكري ووو و خلاصه بشري مثل ما .

    عرض بنده اين بود تا اينجا كه بشري مثل بنده چي دارد كه بنده ندارم تا شايسته تر باشد براي حكم كردن ؟ و آيا بحرف بنده هم گوش مي كند ؟ يا بقول شما حرف حرف خودش است و لا غير ، بعبارت ديگر لا حرف الا حرف او ؟ مثل همين عقلي كه شما بن نظرم آنرا چنين معرفي مي فرماييد !

    بله مثل حرف نبي رو حرف عقل حتي برادر ، جانشين و وصي او ، فكر را عرض مي كنم ، هم حرف نمي زند ، ولي فرمايش شما چنين به نظر مي رسد كه خداي نخواسته لا حكم الا حكم عقل باشد كه مراد از آن همان باشد كه مثلا فرموده ايد حس حكم نمي كند ، دل حكم نمي كند ووو .

    درحاليكه مثل روز روشنه كه شما بحكم چشم بينايي مي بينيد .

    اصلا همين مثلا : ( گوش شنوا ) كه در متن مطلب شما آمده يعني چه ؟ آيا اين حكم را براي عقلتان هم صادر نفرمده ايد كه ( گوش شنوا ) داشته باشد ؟ مانند اين در جاي جاي مطلب شما بچشم مي آيد ، اگر نگوييم كه چشم برآن مي افتد ، كه حرف : ( حجره ) ي چشم هم مقدم برآن باشد و نه مثل :

    يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ .

    سلام عليكم ، وقت بخير .

    به افق اينجا كه تازه نماز مغرب خوانده شده ، اونجا را نمي دانم ، فقط مي دانم كه معمولا بعد از اين است كه در اين چيه اينتر نت حضور بهم مي رسانيد .

    البته براي اين آمدم كه از نظرات بهره مند شوم .

    خب ، تا اظهار نظر بشه ميرم سر همون شايسته سالاري كه فرموده بوديد .

    بعبارت بهتر ميروم سر حرف از حاكم يا فرمانروا كه در اولين اظهار نظرم به آن اشاره كرده ام .

    عرض شود آنكه حكم مي كند يا فرمان مي دهد مي تواند از سر احساس حكم كند ، و يا از روي دل ووو .

    بنابراين هم دارنده ي حس شايسته ي اين كارست و هم ... .

    يعني شايسته اي كه شما فرموده ايد بنا بر درك يا دريافتي كه دارد حكمراني مي تواند بكند .

    حالا مسئله اين مي شود كه دارنده ي مثلا حس شايسته ترست براي حكمراني يا مثلا دل داري ؟

    خب دانشمند حسي معتقد به حس است و مثلا عرفا به دل و ديگري هم مثلا به عقل .

    يعني وقتي پرسش اين باشد كه كي حكم براند يا حاكم باشد ؟ يا به تعبير شما شايسته است و به تعبير بهتر كي شايسته تر ؟ پاسخها آنست كه بعنوان مثال عرض شد .

    خب حالا ببينيم مقصود شما از تعبير شايسته اي كه داشتيد آيا همينست ؟ يا مثل مثلا همين چيه مردم سالاريست كه در كشور ما هم بومي شده !؟

    : ( چراكه ) مردم كساني هستند كه هم حس دارند ، و هم دل و همينطور هم مثلا عقل يا خرد ، خب با مثلا حسشان ؟ يا دلشان ؟ و يا ... ؟

    طراح اين هم ، مردم سالاري را عرض مي كنم ، همينطور ؟

    مثلا اگر ما دلمان بخواهد حكمي صادر كنيم براي مثلا رانندگي مثل موضوع قبلي شما ، خب حكم دلبخواه فرق دارد با حكم از روي فكر مثلا .

    پس اگر حاكم يا قانون گذار مثلا همان موضوع رانندگي يك مثلا دانشمند حسي باشد حكمش فرق مي كند با حاكم يا فرمانروايي كه مثلا اهل دل باشد يا مثلا اهل فكر و ... .

    پيش از اينكه مقصود تان از شايست سالاري را بفرماييد اينهم ناگفته نماند كه اگر مقصود شما هم مثل بنده باشد تازه اين هم مطرح است كه حالا ( ما ) ، چراكه يكي شديم در مقصود ، بعنوان ماي ديندار ؟ يا نه صرف نظر از دين مي خواهيم ببينيم شايسته كيست ؟

    : چراكه حاكم ديني با حاكم غير ديني فرق دارد ، چراكه به اين يكي ديني از پيامبري نرسيده هنوز كه حتي حسي هم از آن داشته باشد با يكي از اعضاي حسي .

    خب حالا ببينيم مقصود شما كيست ؟ شايسته حكمراني يا فرمانروايي را عرض مي كنم ؟

    پاسخ

    سلام عليکم ،بحث من در مورد مديريت در سطوح مختلف است.راجع به حكم دادن هم مگر مي شود از روي دل يا حس حكم داد؟ حس و دل اگر با عقل در اختلاف باشند كه كارشان تمام است.حس به تنهايي منشا حكم نيست حداكثر مي تواند به كمك عقل بيايد.مثلآ شما با حس از سختي ديوار مي توانيد با عقل كمك كنيد كه حكم كند كه اگر اتومبيلي در حال حركت به اين ديوار برخورد كند بدنه اش تخريب مي شود.دل هم همينطور.آنچه لازمه ي حكمراني است عقل است.حتي حاكم ديني هم ابزار عقل و تفكرش را نمي تواند يك لحظه زمين بگذارد.عقل را از هر حكمي برداري به خطا رفتنت حتمي است.بعيد است كه جايي دين ما از ما بخواهد عقلمان را تعطيل كنيم.چرا كه با تعطيلي عقل دين هم به خطر مي افتد.تقليدي هم كه ما از مراجع مي كنيم بر پايه ي عقل است.مثل حرف شنوي كه از پزشك در بيماري مي كنيم.غير از اين است؟
       1   2      >