• وبلاگ : دکتر غريب
  • يادداشت : درس از واقعه ي عاشورا.
  • نظرات : 3 خصوصي ، 19 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلامي چو بوي خوش آشنايي ! اميد كه اين ايام فرصتي باشد تا بيشتر با مكتب عاشورا شويم . دوست خوبم متن بسيار جالبي رو به قلم تحرير در آورديد . اما در مورد پاراگراف آخر ( امام تقاص فکر نکردنهاي امتش را با خون خودش و فرزندانش و يارانش پرداخت . حالا به حال که گريه کنيم ؟ جواب : به حال خودمان . ما هم در اين صحنه مقصريم اگر عقل را رها کنيم و احساس را جايگرين همه چيز کنيم . عشق را علم کنيم و به آن بهانه ، عقل را قرباني کنيم . مزوران عالم هميشه در کمينند.چه کسي ساده تر از کسي که سلاحش احساسات بدون پشتيباني عقل است ) بايد بگم اين امتي نبودند كه براي امام نا آشنا باشند امام خود شاهد بودند كه همين مدعيان در برابر پدر بزرگورارش چه كردند و گروه خوارج را تشكيل دادند ( راه انداختن جنگ جمل )- همانهايي كه نمونه هايش را در كشور خود و زمان حاضر مي بينم كه به دليل تحقير شدن و يا از دست دادن موقعيتي خاص حزب مخالفي ايجاد ميكنند و با سخنان بيخردانه و مهيج خود آب در آتش دشمن مي ريزند - آري دوست خوبم ! امام خوب به ياد داشتند كه اين امت در جنگ صفين قرانها را بر نيزه كردند و قران ناطق را تنها گذاردند ... و نيز امام به خوبي به خاطر داشتند امت را كه به در خانه علي عليه السلام آمدند و علي را ولي خود قرار دادند ولي در عمل كاري كردند كه علي را تنها گذاردند كه علي از درد ملت و رنج اميت در ميان نخلستانها گريه ميكرد حتي وقاحت را به حدي رساندند كه بر در خانه او هجوم بردند و وقتي مادر امام - حضرت فاطمه سلام الله عليها - به حمايت از ولايت به در خانه آمدند در به پهلويش فشردند . و .... آري دوست خوبم ! امام همه اينها را به خاطر داشتند و امت را بهتر از من و شما مي شناختند ولي مي بايد به تكليف عمل مي كردند . نكته اي كه نبايد فراموش كرد اين هست كه هر روز عاشوراست مگر در امت ما چنين رفتاري هايي قابل مشاهده نيست ؟؟؟؟‏ مگر امير كبير را فراموش كرده ايد كه از جهل مردم در كوچه گريه مي كرد !!! در جايي خواندم كه امام حسن عليه السلام را خطاب كردند ( يكي از ياران ) كه چرا با معاويه نمي جنگيد دست خود را باز كردند ( 5 انگشت ) و فرمودند اگر به تعداد انگشتان اين دست ياران واقعي داشتم حتماً با معاويه مي جنگيدم !!! مجددا از متن زيبايتان و امكان چنين اظهر نظري سپاسگزارم . .... جناب آقاي دكتر غريب از انتقاد به جا و مناسب شما در وبلاگ مهر ورزي 2 كه به كامنت من نموديد ممنونم و در آنجا از شما تشكر كرده و پاسخ را نوشتم .... دلشاد پاينده و باشيد دوست روشنگر من
    پاسخ

    سلام.ممنون .هم از نظرتان و هم پاسختان در مهرورزي 2 آري اگر مردم غرق در کج فهمي ها از دين نمي شدند ، اگر معيار حق را براي سنجيدن مدعيان رهبري اسلام گم نمي کردند.اگر فهمشان از دين به ظواهر خلاصه نمي شد.اگر چشم هاشان را باز مي کردند دنياي اسلام به مرحله اي از خطر نمي رسيد که براي رفع خطر نياز به اين واقعه باشد.جهل هميشه بوده و هست.اما آنجا که اين جهل دست آويز ظالم مي شود براي کمک به فراموشي اسلام راستين و باز جامعه همچنان تکان نمي خورد .نشانه ي اين است که انحراف بزرگتر از آن است که به روش ديگري بتوان هشياري را به جامعه باز گرداند.يک زلزله لازم است يک قيام لازم است که اين خواب رفتگان بي خبر از مسيري که يزيد براي اسلام ترسيم مي کند را از خواب بيدار کند.نجات اسلام از انحراف وقتي که کسي انحراف را از واقعيت تشخيص نمي دهد .کار آساني نيست. در متن سعي کرده ام بگويم چرا در آن زمان ايشان با چنين جمعيتي جنگ را براي عمل به تکليف انتخاب کردند.نه راه ديگر .ودر ضمن تلنگري هم قبل از همه به خود زده باشم که اگر هشيار نباشم اگر عاقل نباشم اگر همان را بکنم که مردمان ديگر کردند و سبب شدند اسلام در چنان خطري بيفتد که براي رفع خطر تنها راه ايشان اين گزينه باشد ،اگر امام حسين و آنچه او با شهادتش خواست به تاريخ بگويد نشناسم با وجود گريه بر امام حسين مي توانم در صف ظالماني باشم که در زيارت عاشورا هر بار نفرين مي شوم.بايد بدانم چگونه مي توانم به امام حسين ظلم نکنم؟ اين حداقل وظيفه ايست که داريم. نيست؟