سلام دكتر جان .
حالا ديگه جمعه ي شما هم مبارك .
آقاممنون از اين همه حوصله و صرف وقت گرانبهايتان براي عرايض بنده .
بله ، متوجه منظور شما و آن عزيزمان هم هستم .
ولي وقتي ما از يك مجموعه بعنوان ( شهر ) يا همان ( فرد ) هم حرف مي زنيم ، اين هم ميتواند پس از ديدن آن مجموعه باشد و هم در حين ديدنش .
تعبير قرآني و كاملترش ( غيب و شهاده ) است .
اين تعبير را براي آن عرض كردم كه از روح پيگير شما بي خبر نيستم ، وگرنه قصد گفتن آن را ندارم !؟
مقصودم همان ديدن فرد يا شهري بود كه عرض شد . واينكه فرق دارد حكم عقل ما پس از فارق التحصيل شدن از مثلا همان فرد يا همان شهر هم با حكم ما در حين دانشجويي يا دانستن . و مي خواستم كه اين دو حكم يا ( راي ) خرد را يادآور شده باشم كه يكي را جاي ديگري ننشانيم .
مثلا همان ديدن ( واقعه ) اي كه در آن : ( بعد از ظهر روز تعطيلي در ايستگاهي اصلي و شلوغ منتظر اتوبوس بود ... . ) يد .
چراكه شايد مثلا بنده هنوز هم در حال ديدن آن باشم و فارغ از آن نشده باشم كه حكمي مثل شما صادر كنم .
آري ، پس از ( فنا ) يش مجالي براي اظهار نظر هم خواهم داشت مانند جنابعالي .
باتوجه به همان روحيه اي كه عرض كردم بد نيست كه يه بار ديگر هم نظري بيندازيد به اين آيه از قرآن كه مي فرمايد : ... ، كل من عليها ( فان ) ، ... .
آخه ، پدرم وقتي كوچك بوديم وادارمان مي كرد كه شبها سوره ي ( واقعه ) و صبها هم بعد نماز سوره ي ( وزاريات ) رابخوانيم و شبهاي جمعه سوره ي ( الرحمن ) و صبحش ( يا سين ) هم فوق برنامه بود . و بعد از مدتي در همان كودكي اينها حفظ بودم ، تا اينكه يواش يواش بزرگ!؟ شديم و حالا ديگه پدر وادارمان نمي كند .
آري ، آيه ي مذكور در سوره ي الرحمن است .
بازم زياد حرف زدم ، نه دكتر جان ؟
راستي درمانش چيست ؟
باعرض پوزش فعلا خدانگهدار .