• وبلاگ : دکتر غريب
  • يادداشت : انتقاد از حكومت ها
  • نظرات : 1 خصوصي ، 18 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام عليكم ، وقت بخير .

    به افق اينجا كه تازه نماز مغرب خوانده شده ، اونجا را نمي دانم ، فقط مي دانم كه معمولا بعد از اين است كه در اين چيه اينتر نت حضور بهم مي رسانيد .

    البته براي اين آمدم كه از نظرات بهره مند شوم .

    خب ، تا اظهار نظر بشه ميرم سر همون شايسته سالاري كه فرموده بوديد .

    بعبارت بهتر ميروم سر حرف از حاكم يا فرمانروا كه در اولين اظهار نظرم به آن اشاره كرده ام .

    عرض شود آنكه حكم مي كند يا فرمان مي دهد مي تواند از سر احساس حكم كند ، و يا از روي دل ووو .

    بنابراين هم دارنده ي حس شايسته ي اين كارست و هم ... .

    يعني شايسته اي كه شما فرموده ايد بنا بر درك يا دريافتي كه دارد حكمراني مي تواند بكند .

    حالا مسئله اين مي شود كه دارنده ي مثلا حس شايسته ترست براي حكمراني يا مثلا دل داري ؟

    خب دانشمند حسي معتقد به حس است و مثلا عرفا به دل و ديگري هم مثلا به عقل .

    يعني وقتي پرسش اين باشد كه كي حكم براند يا حاكم باشد ؟ يا به تعبير شما شايسته است و به تعبير بهتر كي شايسته تر ؟ پاسخها آنست كه بعنوان مثال عرض شد .

    خب حالا ببينيم مقصود شما از تعبير شايسته اي كه داشتيد آيا همينست ؟ يا مثل مثلا همين چيه مردم سالاريست كه در كشور ما هم بومي شده !؟

    : ( چراكه ) مردم كساني هستند كه هم حس دارند ، و هم دل و همينطور هم مثلا عقل يا خرد ، خب با مثلا حسشان ؟ يا دلشان ؟ و يا ... ؟

    طراح اين هم ، مردم سالاري را عرض مي كنم ، همينطور ؟

    مثلا اگر ما دلمان بخواهد حكمي صادر كنيم براي مثلا رانندگي مثل موضوع قبلي شما ، خب حكم دلبخواه فرق دارد با حكم از روي فكر مثلا .

    پس اگر حاكم يا قانون گذار مثلا همان موضوع رانندگي يك مثلا دانشمند حسي باشد حكمش فرق مي كند با حاكم يا فرمانروايي كه مثلا اهل دل باشد يا مثلا اهل فكر و ... .

    پيش از اينكه مقصود تان از شايست سالاري را بفرماييد اينهم ناگفته نماند كه اگر مقصود شما هم مثل بنده باشد تازه اين هم مطرح است كه حالا ( ما ) ، چراكه يكي شديم در مقصود ، بعنوان ماي ديندار ؟ يا نه صرف نظر از دين مي خواهيم ببينيم شايسته كيست ؟

    : چراكه حاكم ديني با حاكم غير ديني فرق دارد ، چراكه به اين يكي ديني از پيامبري نرسيده هنوز كه حتي حسي هم از آن داشته باشد با يكي از اعضاي حسي .

    خب حالا ببينيم مقصود شما كيست ؟ شايسته حكمراني يا فرمانروايي را عرض مي كنم ؟

    پاسخ

    سلام عليکم ،بحث من در مورد مديريت در سطوح مختلف است.راجع به حكم دادن هم مگر مي شود از روي دل يا حس حكم داد؟ حس و دل اگر با عقل در اختلاف باشند كه كارشان تمام است.حس به تنهايي منشا حكم نيست حداكثر مي تواند به كمك عقل بيايد.مثلآ شما با حس از سختي ديوار مي توانيد با عقل كمك كنيد كه حكم كند كه اگر اتومبيلي در حال حركت به اين ديوار برخورد كند بدنه اش تخريب مي شود.دل هم همينطور.آنچه لازمه ي حكمراني است عقل است.حتي حاكم ديني هم ابزار عقل و تفكرش را نمي تواند يك لحظه زمين بگذارد.عقل را از هر حكمي برداري به خطا رفتنت حتمي است.بعيد است كه جايي دين ما از ما بخواهد عقلمان را تعطيل كنيم.چرا كه با تعطيلي عقل دين هم به خطر مي افتد.تقليدي هم كه ما از مراجع مي كنيم بر پايه ي عقل است.مثل حرف شنوي كه از پزشك در بيماري مي كنيم.غير از اين است؟