بنام خدا
سلام بر سرفه هاي خوفته در ميان سينه سوخته
سلام بر خط شکننان سد شکن
شکستند سد غربت را . ويران کردند سد بي مهري را . از ميان برداشتند درد تنهائي را . گذشتند از درياي منت . نه موج مرده و نه نسل سوخته بلکه بي همراه مانده و غريب . درهايي که پس از هجرت ياران ديگر بسته مانده . که قدم نگذاشتن از پنجره نيمه باز که در پشت قامت خميده گذاشتند بار بر باري . ندادند آب به آن باغچه تشنه و خشک مانده آن لبهاي ترک خورده در حسرت قطره اي از آب . گذر عمر مانده بي تفاوت از چشم ها . بي تفاوت در نگاه ها . بي تفاوت در ايستادن . بي تفاوت از سرفه هاي بريده از امان . بي تفاوت از لبخندها . بي تفاوت از صورتهاي رنجور و…………… که ماند مانند خوابي از اين همه نيازها . نمي دانم شبيه باشد به يک خواب و يا رويايي پر زهر باشد
دوست عزيز خسته نباشي
از اينكه زحمت كشيدي به وبلاگم آمدي تشكر مي كنم
در مورد راه اندازي يك وبلاگ به زبان انگليسي در مورد شيميايي و مظلوميت بچه هاي ما و بي توجه اي كساني كه در غرب دم از حقوق بشر مي زنند و با در اختيار گذاشتن مواد شيميايي به صدام و كاربرد آن عليه مردم بي دفاع ايران و رزمندگان ما كار بسيار خوبي است حتماً اين كار را خواهم كرد .
شما را به خدا مي سپارم و از شما تشكر مي كنم كه در اين مورد ياد آوري نمودي .
فروردين