سلام برادر .
طبق معمول روزانه به اينجا آمدم ، در رابطه با عكس نظري قابل عرض ندارم .
از فرصت استفاده مي كنم و نكته اي در رابطه با فرمايش شما عرض ميكنم .
حكما متوجه شده ايد كه براي مثلا همان تعريف فكر ، بنقل از كسي يه تعريفي ارائه مي شود .
البته نمي شود ايراد گرفت ، چرا كه دليل اينست كه بنقل از دانشمنديست كه روي مطلب كار كرده و زحمت كشيده و اصلا قرار نيست كه از يافته هاي ديگران استفاده كه نكرد ، بلكه عاقل كارش شنيدن حرف ديگريست ، و همانطور كه قرآن خبر مي دهد ، اگر حرف ديگري احسن يا نيكوتر باشد ، از حرف خودش هم ، عقل نيكوتر را مي پذيرد .
ولي يه نكته اينجا هست كه نديده ام به آن زياد توجه شده باشد ، اونم اينه كه براي بعضيها نه تنهاديگران فكر ميكنند ، بلكه همان كار عقل راهم كه عرض شد ، به ديگران واگذار كرده اند .
اين را از بچگي بخورد ما داده اند و در سطح دانشگاه و حوزه هم من به وفور اين را ديده ام .
اين عادت كم كم به جايي مي رسد كه آدم ديگر بفكرش هم نمي رسد كه مثلا فكر مي كند ، تا احتياج پيدا كند ، مثل ديگر مايحتاجش كه مي رود از بازار تهيه مي كند ، حتي آني را هم كه خود مي تواند توليد كند ! تعقلش راهم از ديگري مي گيرد ، كه در واقع او ست كه مثلا فكر مي كند نه اين .
چقدر نشان بدهم كه به اصطلاح معلم اول يا ثانيش ويا مثلا بوعلي بجايش فكر مي كند ؟ و امروزه هم كه مثلا ژرژ بول و ژرژ كانتور بجايش ؟
ببخشيد كه به درازا كشيد ، فعلا خدانگهدار .